خاکستر و بانو

خاکستر و بانو

نام وبلاگ برگرفته ازنام یکی از اشعارشمس لنگرودیِ عزیز است
خاکستر و بانو

خاکستر و بانو

نام وبلاگ برگرفته ازنام یکی از اشعارشمس لنگرودیِ عزیز است

ما و پاییز

کونوسچه پاهاش تو ستون فقراتمه! داره می خوابه! تمام مدت خوابش همینه! کلا در حال لگد پروندن و چرخیدنه! از بچگی های منم عجیبتر میخوابه! پسره دیگه میخواد از الان نشون بده!

بیشتر می تونیم ارتباط برقرار کنیم، من از اون دنیای ایده آل گرام کمی فاصله گرفتم اونم بیشتر می تونه منظورشو برسونه و راحت تر می تونه خرم کنه!

دو روزه صداش گرفته و اصلا نمیدونیم چرا! چون فقط همینه و آب دماغ راه نیفتاده نگران نیستم!

عصرها میریم پیاده روی و با هم حرف می زنیم، کلمه یاد گرفتنو دوست داره و تکرار میکنه حرفامو، اما براش سخته!پاییزمون داره به سرعت طی میشه، به سرعت و با انبوهی از دلتنگی!

این گوشه ی خیلی سبز

اینجا هنوز هوا تاریک نشده کرکره های جلوی پنجره هاشونو میبندن! اصلا به این فکر نمی کنن که یکی موقع پیاده روی عصر گاهی از سر دلتنگی، دلش میخواد که نورهای زرد و سفید، پررنگ و کم رنگ به بیرون سوسو بزنه، تا آدم بتونه خودشو از دلتنگی بکشه بیرون و براشون قصه ببافه تو خیال!



با گوشی تایپ کردن خیلی سخته؛ کامنت گذاشتنم که دیگه حرفشو نزن، اصلا ابدا!

اگرنه ، برای لاله پیام گذاشته بودم که از سال بعد یه زحمت بکشه مرداد که میره سالروز پدرش، یه سری به مامانم بزنه سلاممو برسونه یه دستی رو سنگش جام بکشه؛ چون تاریخا دو روز با هم اختلاف دارن، که نرفت پیامم! 

بعدا نوشت: مشکل  کامنت گذاشتنو پیدا کردم، حالا دیگه با گوشی میشه

از جمله کارهای مورد علاقه ام ، وقت چرخیدن تو عوالم مجازی دیدن عکس های پروفایل بقیه است. حتی کسایی که نمیشناسمشونم!

میشه باهاشون قصه ساخت، مث دیدن توی یه خونه از لای پرده کنا ر رفته ی پنجره. بعضی ها یه آلبوم عکس دارم تو پروفایل شون، با پوزیشن های متفاوت در جاهای مختلف؛ بعضی ها فقط عکس بچه شونو میذارن که اغلب خانم ها هستند، بعضی که اسمشون، اسم گله، اون گل رو برای پروفایل انتخاب میکنند، بعضی عکس دونفره، بعضی حرف ها و داد و بیدادایی که میخوان به گوش کسی برسونن،بعضی مناسبتی و بعضی هم عکس گذاشتن رو اصلا نمی پسندن بس که محتاطن و هر چی ! و صد البته به هیچکسی هم ربطی نداره!

اما اونایی که آلبوم پروفایل شونو عوض میکنن رو دوست دارم ، همیشه تنوع دارن! آها سبک هنری ها یادم رفت، یا این کار جدیدی که تصویرتو میدی و نقاشیتو تحویل میگیری!

گاهی جملات و کامنتایی که یکی میذاره اصلا شبیه قیافش نیست نمیدونی کدوم واقعیه! اما سعی میکنم تحلیل روانشناسانه نداشته باشم فقط محض فانی و سرگرمی باشه، اما خوب گاهی درگیر می شی! درگیر یه عکس ، یا یه کامنت که، چشه یعنی؟ یا حتی بعد از چند روز میگم یعنی الان حالش بهتر شده؟ و اگه عکس پروفایل رو عوض کرده باشه میفهم که خوبه، خدا روشکر هر چی بود حل شد و اگه تغییر نکرده باشه بازم فکرم می مونه که هی چی شده یعنی؟ گاهی هم ممکنه طرف حالش خوب شده و یادش رفته باشه که عکسی فراخور حال خوبش بذاره، اون موقعس که فکر ذهن درگیر منو نکرده و مسئوله خوب!!

من هم برای پروفایلم عکس خودمو گذاشتم؛ هرگز هم عکس پسرم رو چه تنها چه با خودم تو دنیای مجازی نمیذارم، که اونم دلایل خودم‌ رو دارم براش که برای خودم قابل احترامه! 

عکس خودمم عکس یه زنه تو یه روز معمولی، که لازم نباشه هی هی عوض بشه!

اونور

مادر و پسر هفتمین روز بیماری رو پشت سر گذاشتیم!

فعلا اوضاع خوبه٬ جز اینکه یهو دل تنگ میشه و دنیای کودکانه اش قاطی میکنه!

تمام سعیمو در مادر بد نبودن به کار میگیرم! 

خیلی دلتنگ میشم این روز ها! 

بوی شهریور رو دوست دارم!

وای از زخم هایی که برجان می رود!

به تو و آنچه از سر گذشت وقتی فکر می کنم، همیشه این سوال به نظر، مسخره برایم شکل می گیرد که ، چطور؟ چطور توانستی این همه دلزده و خسته شوی و قلب طفلکی ام را آزرده سازی؟ چطور شد و از کجا پیدا شد این همه نخواستن؟! با آن همه رقت قلب و قدم های مثلا ثابت و استوار در راه عشق چطور شد به آنجایی رسیدیم که رسیدیم! به فرانک که نگاه می کنم می بینم همسن همان روزهای من شده! با تمام وجود برایش می خواهم که چنین غمی را تجربه نکند خدای نکرده! حجم آنچه بر من رفت خیلی سنگین تر و ناسزاوارتر از آنچه بود که باید بر یک نوجوان می رفت!

الان می فهمم که چقدر بچه بودم حتی برای آن سطح از عشق و دلدادگی! کاش میشد از بخشهایی از زندگی خود را رهانید! یا میشد حس آن موقع را در طول زمان تغییر داد! آه از آنچه بر قلب می گذرد و تا همیشه باقی می ماند!

-دست از سر خواب هایم بردار! این عشق گذشته مندرس و کهنه و نخ نمای بی هیچ رابگذار و برو پی شعرهای وزین و بی روح صافی که برای دلبرکان نورس و نارست سر می دهی!

کاش از اول نمی خواستم که باشی! با این کاش ها هیچ چیز در گذشته تغییر کردنی نیست! می دانی چیست که بیش از همه چیز آزارم می دهد!؟ این که دردی که کشیدی اصلا به چشم نمی آمد! کاش لا اقل قد من درد می کشیدی تا الان دلم را بگذارم کنار دلت و همه را کناری! والسلام ختم کلام!