خاکستر و بانو

خاکستر و بانو

نام وبلاگ برگرفته ازنام یکی از اشعارشمس لنگرودیِ عزیز است
خاکستر و بانو

خاکستر و بانو

نام وبلاگ برگرفته ازنام یکی از اشعارشمس لنگرودیِ عزیز است

جان  معمولا تعبیر و تعریف های قشنگی از اطراف و آدم ها دارد. 

مثلا از نگاه او معلمش مثل غنچه ای است که هنوز باز نشده . 

یا وقتی می خواست از سگ پسرعمویش تعریف کند گفت چقدر شبیه بلّاست . بلّا سگ یکی از دوستانمان است با تعجب گفتم اما نژاد اینها خیلی فرق دارد و جان  گفت منظورم نگاهشان است . 

صبح که  جان را گذاشتم مدرسه خوشحال بودم از اینکه آخرین روز هفته است و‌ او‌ تا ساعت شش عصر در مدرسه می ماند. به خانه که برگشتم اول دکمه ی قهوه را زدم و دستم را بی دلیل شستم . وسایل صبحانه را آماده کردم و با لیوان قهوه نشستم پشت میز . پرده را کنار زدم  . کره بادام زمینی را روی تست مالیدم . مورس زنگ زد که برای‌انجام کاری بروم‌ .  ایستگاه اتوبوسی که از آن به مکان مورد نظر می رفتم دقیقا کنار ساحل است . دیدن لاجوردی دریا و اکلیلی شدن نور آفتاب روی آبی زیبا ، پرواز مرغان دریایی و جیغ جیغشان ، دیدن خانه های رنگارنگ در حاشیه سمت چپ ، همه از جمله عوامل حال خوب کن بایست می بودند . 

خواستم جانِ درونم را بیدار کنم ‌و از منظره ی پیش چشم لذت ببرم ، مگر نه اینکه ژن های خود من است که به او نقل مکان کرده!؟ پس چرا مثل جان بودن ممکن به نظر نمی رسید 


نظرات 2 + ارسال نظر
مریم دوشنبه 27 شهریور 1402 ساعت 17:05 https://marmaraneh.blogsky.com/

ایکاش که بچه ها این نگاه قشنگشون به زندگی را داشته باشند تا همیشه

واقعا

نرگس دوشنبه 27 شهریور 1402 ساعت 14:55 http://azargan.blogsky.com

چه قشنگ میگه جان قشنگ
ایشالا بهترین لحظه هارو داشته باشید

امیدوارم بمونه همراهش

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.