بعد از هزار سال کتلت درست می کنم . ظهر که با جان از بیرون بر می گشتیم گفت از گاری سبزی فروش سبزی بخریم . تربچه و گشنیز هم حتما توش باشه . عصر گفتم این سبزی ها فقط کتلت می خوان که بچسبه به جونِ جان
کتلت درست کردن همیشه می بَرَدَم به هپروت . میرم اونجاها که دوست دارم. برای خودم سکوت می کنم یا بینش زمزمه می کنم . اما کتلت درست کردن رو چندان دوست ندارم برعکس مامانِ مورس که برای هر مهمان عصرانه یک آشی می پزد یا یک تابه مسی بزرگ می گذارد و می نشیند به کتلت سرخ کردن،
منتظر یک تماس و نامه ی خیلی مهمیم. هر روز مادر و پسری چشم انتظاریم. انتظاری پر از امید اما کش دار. چه خوب که تابستان نیست.
سلام
همین حالا که خودم قبض قبض ام و بی حوصله اما نور امیدی برایت در دلم تابید که خیلی زودتر از آنچه فکر کنی به همسر جان پیوستید و هفت سین سال نو را کنار هم به شادی می چینید
آمین
سلام مخمور عزیزم چه نور حقی بود که تابید به وجودت
سلام عزیزم چه خوبه که نوشتی
ایشالا که به زودی خبر به دستتون برسه
واقعا کتلت درست کردن یه همت میخواهد ولی عجیب خوشمزه هست جانم به این پسر که عاشق سبزی خوردنه
سلام نرگس عزیزم
رسید عزیزم رسید اون خبر
عزیز جانم امیدوارم انتظارت خیلی زود با شادی به سر بیاد
الهی آمین سارا
دلم واقعا پیش شماست همیشه ...
هر بار که صفحه رو باز می کردم امیدوار بودم نوشته باشید که به همسرتون پیوستید،
براتون بهترین آرزوها رو دارم
شیرین ترین آرزوها ...
ایشاله که نامه ای که منتظرش هستید خیلی زود برسه
مرسی ماتیوس جان
اینقدر داستان های مسخره سد راه شدن که آدم واقعا می مونه
دنیا واقعا با ما بازیش گرفته
مرسی و آمین
کتلت واقعا دنیاییه برای خودش:)
دنیای کتلتی