چقدر طولانی نبودم، یک عالمه حرف دارم که اینجا بگم و بنویسم که حتی حوصله اش نیست.
پسرجانم خیلی بزرگ شده، هم قد کشیده ، هم روح و روانش خیلی تغییر کرده. خودمم نمی دونم چه جوری اینقدر و یک دفعه بزرگ شد.
تو یه غروب که با هم راه می رفتیم و حرف می زدیم من گفتم خدایا چیکار می کنی؟ ما دیگه داریم خسته میشیم ها. پسر گفت: مامان فکر کنم خدا مرده.
خدا، کوشی پس؟ ما هنوز نفس می کشیم تو کجایی؟
سلام عزیزم
ای جانم ماشالا به گل پسرت خدا نکنه دلش بگیره ایشالا که روزهای شاد برسه برای هممون مراقب خودتون باشید
سلام نرگس عزیز
مرسی الهی آمین
این روزها همه چقدر خسته ایم
ماشالا به قد و بالاش
بله خیلی خسته و بی نا
سلام عزیزم
خیلی خوشحال شدم دیدم دوباره نوشتی راستش مدت طولانی همسرم نبود و من و بچه ها تنها بودیم واقعا سخت بود و خیلی به یادت بودم امیدوارم همیشه شاد و سلامت باشین و روزهای خیلی خیلی خوب در انتظارتون باشه
سلام مهرین
روزهای خوب برسید لطفا دیگه
قربونش دلش برم، که گرفته...
خدا نکنه مهربون دختر