وقتی بابای کونوسچه با یه توپ پلاستیکی راه راه اومد خونه انگار باز یادم اومد که من یه پسر دارم. کونوسچه هم با پا یه شوت نرم می زنه زیرش و می گه: گل، گل. البته همچین دهنشو پر می کنه و میگه.
کونوسچه یه شیرین کاری ام یاد گرفته که می میرم وقتی انجامش می ده. البته موقع قلقلک بازی این کار رو یاد گرفت.
من بهش می گم: پیرهن بالا! پیرهن بالا! اونم زودی پیرهنشو می ده بالا و با یه لبخند پهن منتظره که شیکمشو ببوسم. آی کیف می ده! آی کیف می ده!
Midunestin man neveshtehatuno cheghadr dus daram? Midunestin kheili vaghte mikhunametun..? Midunestin k kheili ba bazi neveshtehatun ashk rikhtam? Ye ruz tu daneshgah ba khundane yeki az postatun unam sare clas ashkam darumad.. midunam .. hes mikonam tanhayio boghzo tuye neveshtehatun.. nemidunesti.. vali hamishe har bar mikhunametun migam khodaya behemun aramesho khoshbakhti bede ..amin
سلام زهرا
نه هیچ کدوم اینایی که گفتی رو نمی دونستم. اما می دونم هستن کسانی که نوشته هامو می خونن و اون لحظه چیزی برای گفتن پیدا نمی کنن. مث خود من، وقتی ناراحتی کسی رو می بینم بلد نیستم دلداریش بدم. وقتی دوستش دارم سخت بلدم بهش بگم که چقد دوستش دارم، وقتی کسی چیزی می گه و من راهکاری به ذهنم می رسه سخت می تونم بهش بگم مبدا که بهش بربخوره و فکر کنه من خودم رو یه آدم همه چی دان می دونم. منم بلد نیستم. اما دارم کم کم یادمی گیرم.
خیلی خیییییلی ازت ممنونم که اینجایی و بالاخره باهام حرف زدی.
سرکلاسم حواستو بده به درس
ای جانم بچه ها عشقن ، یک دنیا امید و زندگین. خدا برات حفظش کنه و تا می تونی لذتشو با تمام وجود ببری. ♥
متشکرم لیلی. آمین
عالیه