خاکستر و بانو

خاکستر و بانو

نام وبلاگ برگرفته ازنام یکی از اشعارشمس لنگرودیِ عزیز است
خاکستر و بانو

خاکستر و بانو

نام وبلاگ برگرفته ازنام یکی از اشعارشمس لنگرودیِ عزیز است

قول

جان هنوز آبریزش بینی اش ادامه دارد

قرمه سبزی ناهار را در سه بشقاب باقی مانده گل گندمی مامان که تازه به دستمان رسیده  خوردیم .

هوا ابری و مطبوع . 

جان حمام کرده و بوی گل می دهد.

صبح با سر و صدای پدر و پسر از خواب پریدم . دوباره دراز کشیدم . جان کنارم دراز کشید و پرسید مامان عصبانی شدی؟ گفتم نه فقط سرم درد می کنه یکم چشمام رو ببندم خوب می شم . 

گفت: مامان نمیری ها!

قول دادم که نه مامان خیالت راحت. 

پیشاهنگ افتخاری

تعطیلات قبلی سه روز با جان و‌گروه پیشاهنگیش رفتم بیرون شهر 

البته اینقدر دور نبود و‌ شب ها می تونستم برگردم خونه . رفتنم‌هم‌ به خواست گروه بود برای کمک . 

تجربه خوبی بود . دفعه چندمیه که همراهیشون می کنم . روز آخر هم یه دستمان گردن پیشاهنگی بهم هدیه داده شد به پاس زحمات قابل توجهم