خانه تکانی ما با لاک پشتی ترین سرعت ممکنه داره پیش میره. یه روز رو اختصاص دادم به کمدها و کشوهای لباس و مرتب شدند. روز بعد یخچال و روز بعد شستن شیشه های قدی آشپزخانه و شستن پرده آشپزخانه و تمیز کردن کابینت بنشن ها. داشتم با پسر جان مرور می کردم که خوب یک روز کشوها، یک روز یخچال، یه روزم شیشه ها، فردا چیکار کنیم، پسرم با صدای خسته و بلند گفت: دَدَ! و اینگونه است که ما فردا به دوتایی مون استراحت می دیم و کمی می ریم دَدَ.
تازه می خوام شیرینی های عیدم خودم درست کنم!
سرن جان بازم خوب همت میکنی با شازده پسر داری خونه تکونی رو انجام میدی پسر من از پسر شما بیست روز کوچیکتره اصلا به هیچ وجه نمیذاره در کمد که باز میشه میخواد همه چیزو بریزه بیرون من از خیرش گذشتم
خدا حفظش کنه!
خوب بچه ها با هم فرق دارن. البته من میذارم باهام کار کنه اما خوب بعضی وقتا خودش خسته میشه و میره.
الهیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی من قربون دد گفتنش بشم از طرف من محکم بغلش کن ببوس لپای نازش رو و بهش بگو خیلی دوستش دارم و خسته نباشید میگم بهتون بابت خانه تکانی و سال خوبی برای شما وهمسر وفرزندتون ارزومندم .
خدانکنه! حتما می بوسمش از طرفت سرسبزی دشت! ممنونم.
ایشالا که برای تو و عزیزانت هم سال خوبی پیش رو باشه!
ای جوونم قربون دد گفتن پسر خوشگل و شیرین زبونت بشم. عشقه بخدا عشق. خدا حفظش کنه.
ای جون! خوشم میاد پسر با برنامه ای داری که به سلامتی مامانش اهمیت میده.
بله! کلا برنامه دد رو خیلی دوست داره!