آسمان امروز تهران خیلی زیباست.باد و باران دیشب و امروز کار خود را کردند. بالاخره دوباره برج میلاد از پشت پنجره آشپزخانه دیده می شود.
من هم به وجد آمدم و افتادم به جان پنجره های قدی آشپزخانه ام و سابیدمشان تا وضوح تصویر بیشتر شود.
آسمان مدل خاصی پیدا گرده. به قول مادرشوهر، نو و کهنه می شود! آفتابی بی جان اما درخشان و بادهای وزندۀ مهربان. ابرهای آبی و سفید خالص و به قول کارشناس هواشناسی تلویزیون؛ کارت پستالی!
این هوای خوب حال خوشی به جان زندگی می دهد!
کلاه پسرکم را می کشم سرش،سویشرتش را تنش می کنم و می گذارمش روی صندلی کنارپنجره!
می گذاریم باد زمستانی تمیز درون خانه را پر کند از خودش.
خونه کثیف و خاکی نشد پنجره باز کردی؟ کجای.تهرانی؟ خونه من با پنجره بسته هم هروز گردگیری میخواد اخه
این نوع نگاه من رو یاد خاله های ریزبینم می ندازه.
بله ممکنه خاک هم بیاد. کم هم نه زیاد، اما اون هوا ارزشش رو داشت.
مادر های خوب... مادرهای سرحال ...
البته سعی زیادی می خواد سرحالی و مادر خوب بودن
خدا رو شکر که ما اینجا همیشه هوای خوب داریم. وافعا نعمت بزرگیه. البته تابستون همش میشه گرد و خاک. نمیشه نفس کشید.
حداقل 9 ماه سال هواتون عالیه! ما اما تقریبا همیشه داریم مونوکسید تنفس می کنیم.
از خوندن نوشته هاتون لذت بردم
شاید ارتباطی هم نداشته باشه اما من یاد کولی همایون شجریان افتادم اونم خیلی لذت بخشه
پاینده باشین
ممنونم. اتفاقا یکی دیگه هم این آهنگ رو بهم همین جا پیشنهاد داد.
چه زیبا نوشتی بانو....لذت دیدن این لحظه ها ومنظره ها نوش جانت...گیلانشاه را ببوس
ممنونم دلربا جان. کیف می کنم هنوز به پسرم گیلانشاه گفته میشه!
خیلی زیبا می نویسی، نوشته هایت مثل برگی از یک کتاب زیبا می مانند که مرا یاد باد و باران پاییزی می اندازند. شاد باشی دوست خوبم. پسرت را ببوس.
ممنونم. خییلی لطف داری نیسا!
پسرم را هم بوسیدم!