خاکستر و بانو

خاکستر و بانو

نام وبلاگ برگرفته ازنام یکی از اشعارشمس لنگرودیِ عزیز است
خاکستر و بانو

خاکستر و بانو

نام وبلاگ برگرفته ازنام یکی از اشعارشمس لنگرودیِ عزیز است

غمگسار

اونروز که دوستم از همسرش جدا شد هیچ چیزی بلد نبودم بگم. برای قبل از وقوع اتفاق ها تا جایی که بلد باشم تلاشم رو می کنم، اما بعدش هیچ بلد نیستم بگویم. فقط گفتم: بیا خونه ی ما! چای دم کردم و گل گاو زبان با سنبل طیب! هیچی تو خونه نداشتم اون روز،دست به کار شدم و شیرینی کشمشی پختم و گذاشتم روی میز عسلی. اومد و چای و گل گاو زبان ریختم و فقط شنیدم.

حالا این اتفاق برای دختر کوچولویی افتاده که تو دوران دبیرستانم خیلی کنارشون بودم، یه جور بیبی سیتر بودم تو خونشون! خیلی زود ازدواج کرد، و خیلی زود بچه دار شد.

تو صفحه ی اینستاش دیدم که برای دخترش یه لالایی گذاشته تا باد برای خیالش ببره! چاییم رو دم کردم و گفتم بیا اینجا! گل گاو زبان هم دم کردم!

شکلات و شیرینی ریختم تو ظرف و گذاشتم روی میز کوچیکه! ما بعد از چهار سال که اون هم یه دیدار مختصر بود دوباره انگار بعد از هفده هجده سال همدیگرو دیدیم.

در آغوش کشیدمش، کمی از هر جایی حرف زدیم! بعد من رفتم چای ریختم!

گفت: همین جا تو آشپزخونه بشینیم؟!

- آره چرا که!

سینی چای رو گذاشتم رو میز، همونطور که داشت با گل های رومیزی بنفش بازی می کرد، حرف زد و حرف زد! چای ها هی سرد شدند هی عوض شدند! اشک ها هی ریخته شدند! دل کوچولوش شده بود قد ناخن پای مورچه واسه دخترکش!

دو ساعت بعد پنبه های آغشته به چای تازه دم رو گذاشتم رو چشماش و کمی مِنتا مالیدم روی پیشونیش! اون شده بود همون آهوی عصیانگر بچگی هاش که صبح ها مقنعه ی سفیدش رو روی سرش مرتب می کردم و سوار سرویسش می کردم، من هم شده بودم همون دختر نوجوان دیروز که با تمام تلاشش سعی داشت مادری کنه!

 

نظرات 11 + ارسال نظر
آشتی چهارشنبه 7 تیر 1396 ساعت 15:46

سلام
قلمتو دوست دارم...
مهربونیتو دوست دارم، خانمی توی دوست دارم!!!!!!!!

عزیز دلی آشتی

زهره یکشنبه 28 خرداد 1396 ساعت 11:07

چه غمگسار نازنینی، چه پست غمگینی، عزیزم آدمایی شبیه تو هنوز منو به زندگی امیدوار میکنن. چه خوب که هستی

ممنونم زهره!
اما آدمای مدل من پُرند تو همه جای دنیا!
اما باز ممنون که فکر کردی خیلی خوبم!

مخمور شنبه 27 خرداد 1396 ساعت 08:53 http://mastoori.blogfa.com

سلام سرن جان
من از جانب دوستانت می گویم
شکرا لله که هستی

سلام مخمور!
ممنون، محبت داری

nisa سه‌شنبه 23 خرداد 1396 ساعت 14:04 http://nisa.blogsky.com/

چه سنگ صبور مهربونی.
خدا حفظت کنه. بهترین کار ممکن را برایش کردی.

ممنون از لطفت نیست
خوبی؟

مهاجر دوشنبه 22 خرداد 1396 ساعت 18:45

من هم قبل ترها راحتتر حرف میزدم دلداری میدادم اما اینروزها بیشتر گوش میدم به حرفها... میترسم حرفی بزنم که نباید... میترسم راهنمایی اشتباه بکنم... محتاط شدم...

من از اولش هم بلد نبودم

نرگس یکشنبه 21 خرداد 1396 ساعت 12:47 http://azargan.blogsky.com

سلام عزیزم گاهی وقت ها شنونده خوب بودن از صدتا دلداری دادن بهتره شما بهترین کارو انجام دادی وچقدر دردناکه امیدوارم خدا به دل این مادر صبر بده ، مراقب دل مهربونت باش

آدم در برابر بعضی اتفافات واقعا عاجزه از گفتن هر حرفی، اون موقعست که بی حرفی رو ترجیح می ده

الهام یکشنبه 21 خرداد 1396 ساعت 08:31

چقدر خوب تسکین میدین
چی بهتر از اینکه فقط حرفای آدمای دل شکسته رو گوش بدین و باهم گریه کنید و هی نگید (گفته بودم، درست میشه، حالا ببینیم چی پیش میاد و ...)

واقعا الهام؟!
در حقیقت من هیچ کاری نمی کنم ها! اون گریه و اینا رو هم واکنش حسیمه به قضیه! اون جمله های آخر وقتی که فایده ای به حال طرف مقابل نداره نگفتنش بهتره!

زیبا یکشنبه 21 خرداد 1396 ساعت 02:09 http://roozmaregi40.persianblog.ir/

چقدر مهربونی عزیزم

لطف داری زیبا جان، فقط این مدلی بلدم ضمن اینکه خیلی به مامان این دختر مدیونم

گلابتون بانو شنبه 20 خرداد 1396 ساعت 22:54 http://golabatoonbanoo.blogsky.com

گاهی همین چای و شیرینی خوردن و حرف زدن و اشک ریختن کلی تسکین دهنده اس.

بله گلابتون درست می گی! گاهی فقط همینا رو لازم داریم و بس

مارال شنبه 20 خرداد 1396 ساعت 15:49

هیچ وقت روز جدا شدنم رو یادم نمی ره ولی خب گذشت هرچند خیلی خیلی سخت.اما نتیجه اش خوب بود امیدوارم حال دل دوستت خوب بشه.خیلی خوبه که چون تویی رو در کنارش داره

من هم امیدوارم تصمیم درستی گرفته باشه و مثل تو وقتی به گذشته نگاه کرد راضی باشه از تصمیمش

زن کویر شنبه 20 خرداد 1396 ساعت 14:31 http://zanekavirrr.blogfa.com

چه قدر غم داشت این پست
ممنون که برای دخترک مادری کردی. بعضی حرفا را نمیشه به مادر گفت ولی میشه به دوستی که نقش مادر را بازی می کنه گفت.

بعضی روزها هستن که فکر می کنیم دیگه از این بدتر نمیشه! اما بدترش که پیش میاد می فهمیم بدتر هم ممکنه!
همه ی دردها، جز مرگ تسکین داره

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.