خاکستر و بانو

خاکستر و بانو

نام وبلاگ برگرفته ازنام یکی از اشعارشمس لنگرودیِ عزیز است
خاکستر و بانو

خاکستر و بانو

نام وبلاگ برگرفته ازنام یکی از اشعارشمس لنگرودیِ عزیز است

جمعه که رفت و تکه ای را برد!

برادر بزرگه روز جمعه بی صفرا شد! یعنی الان میشه گفت جزو حداقل یکی از اون دسته بندی های های ابن سینا قرار نمی گیره؟! از این به بعد نمی شه بهش گفت مثلا شما صفراوی هستی؟! عمل سختی داشت خیلی سخت، دردناک! اینقدر اوضاع وخیم بود که کار از چند سوراخ و تموم شدن موضوع گذشته بود و دکتر مجبور شده بود که یه بیست سانتی باز کنه! البته دکتر هم بعدش گفته بود که خیلی خیلی دیر رفته! و چرا!؟

نمی دونم یه تیکه از وجود آدم رو برداشتن و دور انداختن یعنی چی؟! یعنی الان یه حفره است اون تو که هی هوا توش در جریانه و جای خالیشو بقیه اعضا حس می کنن؟! هر چی باشه چهل و دو سال کنار هم بودن!

من و مورس و حتی پسرم حداقل کاری که از دستمون بر می اومد رو انجام دادیم!سعی کردیم همدرد اگه نشد، همراه باشیم به قول مادرشوهر!چون معتقده آدم باید حداقل یکیش باشه!

اما اون شبهایی که داشت درد می کشید، تنها بود، تنها درد کشید و تنها با یه تیکه از وجودش خداحافظی کرد! آدم ها انگار باید همیشه موقع درد کشیدن تنها باشن! تنها تنها از پسش بربیان! و باید هم بر بیان! یاد حرف شهرزاد افتادم که می گفت: خیلی جسم و روحش به هم وصلند! برادربزرگه هم همین جوریه هر  وقت زندگی بهش سخت گرفت یا از نظر روحی ریخت به هم، جسمش هم یه واکنش بد نشون داد!

من فکر کنم اولین واکنشم بعد از مامان به دردها و زخم های روح، تیروییدم بود، جدیدا هم تا بغض می کنم و گریه بکنم یا نکنم صدام می گیره! می شم مث خاله وسطی که پسرشو از دست داده و از وقتی که پسرخاله جوون مرگ شد صداش یه جور خفگی داره!

لوک خوش شانس که زنگ زده بود حال برادر بزرگه رو بعد از عمل بپرسه می گفت: مامان زهره عمل کرده و می گه دردش مث درد سزارینه! حالا مردها همچین تجربه ای رو ندارن فکر می کنن الان خیلی دارن درد میکشن!

گفتم: آخه زنها بعدش مامان میشن! بوی بهشت رو می گیرن بغلشون و همه دردها میشه شهد! اما کنده شدن یه تیکه از توی آدم درد داره!

مث دندونی که توش خالیه و وقتی هوا میکشه دردناکتر هم میشه! حالا هر چقدرم بگی اون تیکه از بدن چندان نقش مهمی نداشته!


امروز هم برای فراموشی و یا تسکین درد، با پسرم نشستیم "زوتاپیا" رو دیدیم و الانم دوباره داریم "هوم" رو میبینیم!این چند روز می خوایم فقط کارتون ببینیم در جهت تسکین خود! فردا هم برای بار چندم" اینساید اَوت" می بینیم!

نظرات 4 + ارسال نظر
مارال دوشنبه 4 بهمن 1395 ساعت 07:04 http://maralvazendegi.blogfa.com

امیدوارم هرچه زودتر سلامتیشون رو به دست بیارن

ممنونم مارال، بهتره الان!

مهرنوش شنبه 2 بهمن 1395 ساعت 22:09

من واقعا نمیدونم چی بگم ک دردت رو کمی فقط کمی تسکین بده..
من حرفت رو قبول دارم...خیلی سخته ی تیکه ازت دیگه نباشه..هرچند بقول تو دیگه بدرد نخورباشه

خدا رو شکر الان خوبه!

nisa چهارشنبه 29 دی 1395 ساعت 12:14 http://nisa.blogsky.com/

عمل سختی بوده، درکت می کنم. ان شاالله حال برادرت به زودی خوب خوب بشه. خواهرزاده ی من چند سال پیش در 23 سالگی عمل کرد الحمدالله دیگه هیچ مشکلی نداره. نگران نباش بدن خودش را منطبق می کنه و جای خالیش زیاد احساس نمیشه!

بله، به خصوص این شنتی که سرش بیرون، انگار به شلنگ از بدنش بیرونه!

نرگس چهارشنبه 29 دی 1395 ساعت 11:02 http://azargan.blogsky.com

سلام گلم بلابدورباشه ایشالا زودتر خوب بشن واقعا وقتی به درد بیافته کیسه صفرا خیلی سخته تازه بعدش هم نباید دیگه خیلی غذاهای چرب بخورن مادرمنم عمل کرده ولی وقتی رعایت نشه چربی میره بالا وبیماری قند یا همون دیابت میگیرن خیلی بگید مراقب باشن ایشالا که هیچ وقت مشکلی پیش نیاد وهمیشه خوش باشید

سلام عزیزم
ممنون از راهنماییتون، حتما گوشزد می کنم توصیه هاتونو بهش!
متشکرم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.