این ویس( voice) سر شب مهربون، دلم رو لرزوند، چشمام بغضی شد!
نمیدونم واسه خودم یا واسه برادروسطی یا برای توی مظلوم! صداب ترومپت نواختن برادر وسطی بود وسط هیاتشون به همراه یه عکس ازش که یه مهربون برام فرستاده بود! پوتیتو وقتی دید گریه ام گرفته، گفت: میشه منم گوش کنم؟! وقتی شنید با تعجب پرسید: این چیه، چرا اینجوریه؟! بهش گفتم: این یه نت و موسیقی تراژیکه؛ در مورد یه تراژدی! و به نظر ناکارشناسانه ی من، سازهای بادی، بدجور بلدند غمگسار و حزن آلود باشند چون نفس و روح درشون دمیده میشه!
تراژدی! ...
تراژدی های زیادی از سر گذروندیم! قلب هامون بارها و بارها شکست و فراموش کردیم و ترمیم کردیم و ادامه دادیم!
آه که چقدر آدمیزاد تنهاست! هر جای دنیا هم که باشی، چیزی برای دلتنگی هست، چیزی برای غصه خوردن، چیزی برای رویا بافی، چیزی برای یادآوری زخم ها و دردها!
باز صدای ترومپتت زخمها رو تازه کرد!
آره,ما خیلی تنهاییم,خیلی:-(
خیلی