اینجا هنوز هوا تاریک نشده کرکره های جلوی پنجره هاشونو میبندن! اصلا به این فکر نمی کنن که یکی موقع پیاده روی عصر گاهی از سر دلتنگی، دلش میخواد که نورهای زرد و سفید، پررنگ و کم رنگ به بیرون سوسو بزنه، تا آدم بتونه خودشو از دلتنگی بکشه بیرون و براشون قصه ببافه تو خیال!
با گوشی تایپ کردن خیلی سخته؛ کامنت گذاشتنم که دیگه حرفشو نزن، اصلا ابدا!
اگرنه ، برای لاله پیام گذاشته بودم که از سال بعد یه زحمت بکشه مرداد که میره سالروز پدرش، یه سری به مامانم بزنه سلاممو برسونه یه دستی رو سنگش جام بکشه؛ چون تاریخا دو روز با هم اختلاف دارن، که نرفت پیامم!
بعدا نوشت: مشکل کامنت گذاشتنو پیدا کردم، حالا دیگه با گوشی میشه
سلام سرن جاتنم، سفرت بخیر باشه الهی، بلاخره رفتی؟
از لحظه لحظه هات لذت ببر.
سلام مریم عزیز؛
جاتون سبز!
دقیقا...
چرا واقعا ب این موضوع فک نمیکنن؟
واقعنا! چرا!؟
سفر خوش بگذره دوست خوبم.
پسر خوشگلت خوبه؟
اگه دوست داشتی از سفرت برامون بنویس.
خدا مامان عزیزت را رحمت کنه.
آرزو می کنم هر کجا هستی شاد و سلامت باشی.
ممنون عزیزم ،
اینجا بدون کیبورد دوست داشتنی کمی سخته
اما بعد از سفر، نوشته هامو اینجا هم می نویسم، البته امیدوارم
سلام سرن جون.خوبی .گیلانشاه جون خوبه..خدا رحمت کنه مامانو
سلام عزیز
خوبیم هردو ، مرسی
خداوند عزیزانت رو در پناه خودش حفظ کنه!
آخه گفتی لاله از سال بعد ...
فکر کردم دیگه نمی خوای بیای
نه، من هیچ وقت سالروز مامانم نتونستم برم!
سلام
اااا به سلامتی پس موندنی شدی...
خوش باشی و هرچی خیره برات پیش بیاد
سلام
نه برمی گردم!
ممنون