خاکستر و بانو

خاکستر و بانو

نام وبلاگ برگرفته ازنام یکی از اشعارشمس لنگرودیِ عزیز است
خاکستر و بانو

خاکستر و بانو

نام وبلاگ برگرفته ازنام یکی از اشعارشمس لنگرودیِ عزیز است

پرنده ای که رو شونه هر کی نشست آرامش ریخت تو قلبش!


شبکه قرآن داره جزء 5 رو می خونه! یاد پارسال می افتم! چه شب ها و چه روزهایی که گذشتند! آدم از چه چیزهایی که می تونه عبور کنه! شاید زخم هاش خیلی عمیق باشن، شاید دیر التیام پیدا کنن اما بالاخره عبور می کنه!

الان و این وقت از شبانگاه که شب از نیمه گذشته یاد تو هستم ! اونی که گذاشتی لای کتاب و دادی بهم، برکت رو سرازیر کرد تو زندگیم!

اونشبی  که هبوط کردی به زمین و قرار بود تو گوشت بعد اذان، اسمتو بخونن، کی به دل بابا و مامانت انداخت اون اسم رو برات انتخاب کنند؟! آخه هری چی می گردم فقط این اسمه که برازنده ی وجودته!

لازمه بگم چقدر الان دل تنگتم و چقدر الان دلم میخواست بودی و می نوشتی از دوست؟!

نظرات 3 + ارسال نظر
فاطمه باران یکشنبه 23 خرداد 1395 ساعت 23:52

بله سرن جان دنیا محل گذره ولی به چه قیمتی به قیمت یه دل شکسته ،یه زخم و....

ما آدم ها اومدیم که زخم بخوریم! مث سربازی که قراره از وسط میدون جنگ خودشو به سلامت بگذرونه! خوب حتما این وسط زخم هم میخوریم! حتی زخم ها ی غیر قابل جبران! اما در نهایت می بینیم که ارزششو داشت!

نیسا یکشنبه 23 خرداد 1395 ساعت 12:01 http://nisa.blogsky.com

پارسال برای من هم سال سختی بود ولی خداراشکر گذشت. خوبی روزگار به اینه که خوب و بد ولی می گذره.
(البته بگذریم که در این گذرش کمر را می شکنه و می گذره )

خوب خدا رو شکر که برای شما هم خوب گذشت نیسا جون! امیدوارم خونه جدید خونه ی شادی ها و حس آرامش باشه براتون!

علی اسفندیاری یکشنبه 23 خرداد 1395 ساعت 08:53 http://eshqh.blogsky.com/

سلام ...... صبحت بخیر
آپدیت شده ها رو می خوندم ، متنت و طبعت و روان و روحت بلنده .....
خوشحال میشم بهم سر بزنی.

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.