خاکستر و بانو

خاکستر و بانو

نام وبلاگ برگرفته ازنام یکی از اشعارشمس لنگرودیِ عزیز است
خاکستر و بانو

خاکستر و بانو

نام وبلاگ برگرفته ازنام یکی از اشعارشمس لنگرودیِ عزیز است

اصلا هم دوست ندارم جملاتی در وصف مادرانگی بشنوم! بگم!

یکی از دغدغه های ذهنی مسخره ی این روزهای من این شده که دوست دارم دوباره ورزش کنم و خوب من آدمی هستم که ورزش کردن تو باشگاه رو دوست دارم. تازه هربار که پسرجانم رو سوار کالسکه اش می کنم و میبرم توکوچه پس کوچه های اطراف خونه دور بزنم هی چشمم دنبال یه مجموعه ورزشی می گرده که صبح تا شبش مختص بانوان عزیز باشه. بعد چشمم میخوره به یک مجموعه که صبح ها برای خانم ها و عصر ها هم آقایون! با نامیدی حتی شماره اونجا رو هم ذخیره می کنم. هر چند بعد از مدتی این شماره بی مصرف می مونه و مجبور می شم پاکش کنم. چراکه من شرایط استفاده اش رو ندارم.

اینجاست که دغدغه های زنجیره وار ذهنی مسخره تازه نمود می یابند و من می شینم و کارهایی که دیگه شرایط انجامشونو ندارم می شمرم. یکیش ورزشه (من تو خونه ورزش نمی کنم چون پسرم اصلا دوست نداره مامانش تنهایی بازی کنه و به اون توجه نکنه). یکی دیگه اش همین دور دورهای ویژه ی اسفنده که الان با در نظر گرفتن دوران بارداری سه ساله انجام نمی شه. یکی دیگه اش همایش ها و کارگاه هاییه که تو رشته ام هی داره گذاشته میشه و بازم من نمی تونم برم. یکی دیگه اش ادامه دادن زبانه که تا حالا ده بار نصفه رها شده (البته تمام نصف و نیمه رهاشدنش به خاطر همسر بود وگرنه من آدم نصفه و نیمه کار کردن نیستم) یکی دیگه اش کاره. بله کار.

به شدت به یه کار نیمه وقت هم که شده نیازدارم تا یه کم حس کپک زدن ازم دور بشه. هی فکر می کنم کلی از قابلیت هام داره نابود میشه.


پ.ن: نوا امیدوارم اینجا رو بخونی؛ من نمی تونم وبلاگتوبخونم.

نظرات 7 + ارسال نظر
نازنین پنج‌شنبه 13 اسفند 1394 ساعت 09:19

سلام
یه مجتمع ورزشی هست جلوی خونه ما که مختص بانوانه فقط. مجتمع ورزشی الزهرا. فردوس غرب لاله جنوبی. خ شفیع پور. از سازمان برنامه جنوبی هم میشه. اگه نزدیک این ورا هستید می تونید استفاده کنید.

سلام نازنین
ممنونم از اطلاع رسانیت!

خاطرات دزیره یکشنبه 9 اسفند 1394 ساعت 11:14

سرن جان شما که مادر نمونه ای هستی ؟ چرا؟!!!!!!!!!!!!!!! ایکون دزیره روی اعصاب !!!

سر سبزی دشت یکشنبه 9 اسفند 1394 ساعت 09:59

سلام عزیز دلم میدونم برای یک خانم شاغل نشستن تو خونه سخته ولی یک جمله زیبا یکی از دوستانم برام فرستاد که براتون مینویسم تو می تونای سالها زن خوبه خونه، خانم شاغل در اداره، مدس دانشگاه ، و غیره باشی اما یادت باشه مدت کوتاهی مادر یه بچه یک ساله ، دوساله و....هستی پس وقتت رو به مادر کودک بودن بگذرون و قت برای کارهای دیگه زیاده . دوستادر شما سر سبزی دشت

نوا یکشنبه 9 اسفند 1394 ساعت 00:05 http://nava-tala.blogsky.com

سلام
تبریک که دفاع کردی
من از امشب این ادرس جدید مینویسم
جالب اینکه امشب دیدم برام پی نوشت گذاشتی
یه پیشنهاد با پسرک دوتایی برین ورزش برای من این امکان نبود چون پسرام دوتاهستن وکنترلشون سخت می شد ولی الان مخصوصا پاییز وزمستان که خلوت تره مامانا بچهای کوچولورابایک اسباب بازی وزیرانداز کوچولو میارن باشگاه خیلی هم خوشحال میشن مخصوصا وقتی خانمهای رنگارنگ وصدای اهنگ توجهشون را جلب میکنه یخورده هم بااسباب بازی وخوراکی مشغول میشن تاکار مامانشون تموم بشه

سلام ممنونم نوا جون.
وای چه خوب که اومدی بلاگ اسکای.
راستش باشگاه های ورزشی که قبلا می رفتم (به جزیکیشون) اجازه این کار رو می دادن. اما نمی دونم اینایی که دوروبرم هستن هم این امکان رو دارند یا خیر. ولی به هر حال صد درصد بعد از عید پی گیری می کنم و این امکان میشه اولویتم.
وای نوا چه خوب که اومدی!

مریم شنبه 8 اسفند 1394 ساعت 13:46 http://40years.blogsky.com

شرایط سختیه ، قابل درک هست ، ان شالله از یکی دو سال دیگه که کوچولو بره مهد شما هم أوقات فراغتت بیشتر می شه ، از الان یواش یواش شروع کن به انجام بعضی کارها که امکانش هست .
موفق باشی دوست من

بله باید صبر کنم. الانم توخونه تنها کاری که از دستم برمیاد گاه گداری کارهای ویرایشه که پیش میاد.

په پو شنبه 8 اسفند 1394 ساعت 12:33 http://www.aski-ewin.blogsky.com

درباره ی ورزش اینا که دغدغه ی همیشه ی منم بوده.
ولی سرن جان این فکر که زن اگه کار بیرون نداشته باشه کپک زده، یه فکر تزریقیه. چیزیه که درست نیست. خیلی از خانمای شاغل هستن که روابطشون با بچه ها و خونواده شون به خاطر رفتن سرکار و تنها گذاشتن اونها کپک زده. مثل جاری بزرگه ی من. بچه ها شون همیشه تنها بودن. الان هم که شما بچه کوچیک دارین به نظرمن اصلا این فکر رو نکنید. چه شغلی بهتر و مقدس تر از مادری؟؟؟

خوب برو ورزش کن تا فرصت داری و بچه نداری!

سرسبزی دشت شنبه 8 اسفند 1394 ساعت 08:41

سلام سرن جان صبحت بخیر عزیزم مادر مهربون که خدا تو رو لایق مادر شدن دانسته عزیز دلم تا سه چهار سال دیگه که پسرت بره مدرسه صبر کنی می تونی به همه خواسته هات برسی چون دیگه بزرگ شده و تو وقتت ازاد تر میشه وراحت میتونی بری دنبال خواسته هات فقط کمی صبر کمی صبر البته ببخشید قصد جسارت و نصیحت نداشتم .

سلام سرسبزی دشت. البته سه چهار سال کمی صبر نیستا خیلی صبره

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.