خاکستر و بانو

خاکستر و بانو

نام وبلاگ برگرفته ازنام یکی از اشعارشمس لنگرودیِ عزیز است
خاکستر و بانو

خاکستر و بانو

نام وبلاگ برگرفته ازنام یکی از اشعارشمس لنگرودیِ عزیز است

اندر احوالات مادرانگی

یه چیز تازه که در مورد حس مادرانگی کشف کردم، مربوط به علاقه و احساس مادر و فرزندیه.

راستش اول هایی که گیلانشاه، پا به عرصه وجود نهاده و دنیای مادر و پدرش  را با قدوم مبارکش مزین و چراغانی کرد، من احساس می کردم دنیا باید حول محور پسر من بچرخه از این به بعد. اصلا همه باید یه جور خاصی پسرم رو دوست داشته باشند. البته در این بین هرگز هرگز بچه ام رو تو حلق کسی نکردم تا بهش محبت و توجه بشه؛ اما خوب مادرانگی درونم ، اون ته مه هاو با رودبایستی، هی دلش می خواست همه بچه من رو دوست داشته باشن و تحویل بگیرن. همه هی به به و چه چهش کنن.  اما کم کم که مادرانگی من رشد کرد، اون حس واقعی مادر بودن بیشتر خودشو نشون داد، و اونم این بود که یاد گرفتم واقعاً واقعاً و از ته قلب تمام بچه ها رو دوست داشته باشم.

الان اگه یه بچه ای رو از گیلانشاه باهوش تر، زیباتر، شیرین تر ببینم، اون حسِ تمام دنیا خواهی برای فرزندم دیگه نمی یاد جلو.

مادر بودن الان بهم یاد داده که همه بچه ها، بچه های من هستند، اما پسرم مسلما جایگاه ویژه تری داره. البته ویژه تر، مشخصا برتر نخواهد بود. 

مادر بودن بهم یا داده پسر من همین که برای من شیرینه و شادی درون و آرامش به ارمغان آورده، کافیه. هم برای این دنیا بسه، هم اون دنیا!

نظرات 6 + ارسال نظر
ویولا چهارشنبه 23 دی 1394 ساعت 18:58 http://www.sadafy.persianblog.ir

بنظرم همه اون حس اولیه مادریشون شبیه شما باید باشه، موجودی که از جونت هم عزیز تره انگار باید همه دوستش داشته باشن... فکر میکنم منم احتمالا اول همین حس رو خواهم داشت ولی بعدش که از اون هیجان اولیه در بیام ،حتما همین که برای من عزیزترین باشه برام کفایت می کنه....

حتما همین طور میشه! یه مادر همیشه به همه بچه ها مهربونه و نگاهش دائما توام با چشم پوشی است. زن ها کم کم هی مادرتر می شن انگار

مریم دوشنبه 21 دی 1394 ساعت 22:36 http://marmaraneh.blog sky.com

عزیزم...چقدر مادرانه هات شاعرانه هست، روی ماه گیلانشاهت را ببوس.

خیلی دوست دارم واقعا این جوری باشه مریم. کاش بتونم ! بوسیدمش همین الان از جانب مریم!

په پو یکشنبه 20 دی 1394 ساعت 11:02 http://aski-ewin.blogsky.com

چه جالب. تا حالا از این زاویه به مادر بودن نگاه نکرده بودم. راستم می گید ها. من از الان این حس رو دارم که همه بچه مو دوست داشته باشن!

اما باید سعی کنی یکم جلوی این حس رو بگیری. چون الان یکی از اقوام اینجوریه همه رو کلافه کرده بس که بچه اش رو می کنه تو حلق بقیه که آهی بچه من رو دوست داشته باشین و بهش توجه کنین. هرچند خود بچه خییییییلی خیلی هم دوست داشتنیه!
همین که خودت بچه ات رو دوست داشته باشی و بهش بگی براش کافیه!

مگهان یکشنبه 20 دی 1394 ساعت 03:41 http://meghan.blogsky.com

اصلا اینقدررر ذوق کردم از اون واژه ی گیلانشاه!!! :دی
یادم باشه اسم دخترمو بذارم گیل گل و اسم پسرم گیلانشاه :| :دی

+ ایشالا یه بابای غیر رشتی براش پیدا میشه که سر اسم جنگ راه بیفته:)))
+ چقدر پخته شدن احساست رو دوست داشتم سرن:)

نیسا شنبه 19 دی 1394 ساعت 15:43 http://nisa.blogsky.com/

چه زیبا حست را بیان کرده بودی. منم همه ی بچه ها را خیلی خیلی دوست دارم. ♥

مرسی نیسا! لطف داری.
کسی که همه بچه ها رو دوست داره یعنی مادره! چه زاییده باشه چه نه!

آنا جمعه 18 دی 1394 ساعت 11:57 http://aamiin.blogsky.com

چه حس قشنگی. اسم پسرتون گیلانشاه است؟ تا الان نشنیده بودم. چه اسم با ابهتی.

ممنونم آنا. خیر اسم پسرم گیلانشاه نیست. یه نام مستعاره که گذاشتنش بر روی پسرم داستانی داره. اما نام پسرم هم کم ابهت تر از گیلانشاه نیست.
گیلانشاه اقتباسی است از نام پسر قابوس بن وشمگیر

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.